دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

در شب سرد زمستانی-نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان

در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.

من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک.
وشب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی،

کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

داروگ!- نیما -دکلمه رضا پیربادیان

خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گرچه می گویند: «می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ!
کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که
ذرّه ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد
- چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری داروگ!

 کی می رسد باران؟





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

خانه ام ابریست-نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان

خانه ام ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن

از فراز گردنه ,خرد وخراب ومست
باد می پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

وحواس من

آی نی زن ,که تو را آوای نی برده است دور از ره,کجایی؟

خانه ام ابری است اما

ابر بارانش گرفته است

در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره

و همه دنیا خراب وخرد از باد است

و به ره ,نی زن که دایم می نوازد نی ,در این دنیای ابر اندود

راه خود را دارد اندر پیش



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


" آی آدمها "..._نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یکنفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید
برکمرهاتان کمربند،

در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهود جان قربان!


آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره،جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می‌خواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد
باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه‌هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون
می‌کند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا.
آی آدمها!

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می‌پاید،
می زند فریاد و امید کمک دارد
آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج می‌کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می‌آید:
" آی آدمها "...

و صدای باد هر دم دلگزاتر؛

در صدای باد بانگ او رها تر،

از میان آبهای دور و نزدیک

باز در گوش این نداها،

آی آدمها!



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


در شب سرد زمستانی-نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان

در شب سرد زمستانی

کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.

و به مانند چراغ من

نه می افروزد چراغی هیچ،

نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.

 

من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک.

وشب سرد زمستان بود،

باد می پیچید با کاج،

در میان کومه ها خاموش

گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.

و هنوزم قصه بر یاد است

وین سخن آویزه ی لب:

که می افروزد؟ که می سوزد؟

چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟

در شب سرد زمستانی،

کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.






دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان



می‌تراود مهتاب- نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان


می‌تراود مهتاب
می‌درخشد شب‌تاب
نیست یک‌دم شکند خواب به چشم ِ کس و ، لیک
غم ِ این خفته‌ی ِ چند
خواب در چشم ِ ترم می‌شکند .


نگران با من استاده سحر
صبح ، می‌خواهد از من
کز مبارک دم ِ او آورم این قوم ِ به‌جان‌باخته را بلکه خبر
در جگر خاری لیکن
از ره ِ این سفرم می‌شکند .
***
نازک‌آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا ! به برم می‌شکند


دست‌ها می‌سایم
تا دری بگشایم ،
بر عبث می‌پایم
که به‌در کس آید ؛
در و دیوار ِ به هم ریخته‌شان
بر سرم می‌شکند .
***
می‌تراود مهتاب
می‌درخشد شب‌تاب
مانده پای‌آبله از راه ِ دراز
بر دم ِ دهکده ، مردی تنها ؛
کوله‌بارش بر دوش ،
دست ِ او بر در ، می‌گوید با خود :
- « غم ِ این خفته‌ی ِ چند

خواب در چشم ِ ترم می‌شکند ! » ...






دانلود با لینک مستقیم


قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟-نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گرچه می گویند: "می گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران. "

قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


ری را صدا میاید - نیما یوشیج - دکلمه رضا پیربادیان


ری را... صدا می‌آید امشب

 از پشت کاچ که بندآب

 برق سیاهِ تابشِ تصویری از خراب

 در چشم می‌کشاند.

 گویا کسی‌ست که می‌خواند...

 

 اما صدای آدمی این نیست.

 با نظم هوش‌ربایی من

 آوازهای آدمیان را شنیده‌ام

 در گردش شبانی سنگین

 زاندوههای من

 سنگینتر

 وآوازهای آدمیان را یکسر

 من دارم از بر.

 یک‌شب درون قایقِ دل‌تنگ

 خواندند آنچنان

 که من هنوز هیبت دریا را

 در خواب می‌بینم.

 

 ری را، ری را...

 دارد هوا که بخواند

 در این شب سیا

 او نیست با خودش

 او رفته با صدایش اما

 خواندن نمی‌تواند.



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان




شنیدن بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان