دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود-قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان

اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانست
طنین عبوری نسیمانه را به خاط سپارد
اگر آسمان می توانست ، یکریز
شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد
اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
اگر کوها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرفهای دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک یک دسته لبخند پرپر بچینم

تو را می توانستم ای دور از دور یک بار دیگر ببینم






شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


درد های من-قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟






دانلود با لینک مستقیم

دوباره اردی‌بهشت به دیدنت می‌آیم-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان


سرانجام باورت می‌کنند
باید این کوچه‌نشینانِ ساده بدانند
که جُرمِ باد ... ربودن بافه‌های رویا نبوده است.


گریه نکن ری‌را
راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است.
دوباره اردی‌بهشت به دیدنت می‌آیم.


خبر تازه‌ای ندارم
فقط چند صباحِ پیشتر
دو سه سایه که از کوچه‌ی پائین می‌گذشتند
روسری‌های رنگین بسیاری با خود آورده بودند
ساز و دُهل می‌زدند
اما کسی مرا نمی‌شناخت.


راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است
خدا را چه دیده‌ای ری‌را!
شاید آنقدر بارانِ بنفشه بارید
که قلیلی شاعر از پیِ گُلِ نی
آمدند، رفتند دنبال چراغ و آینه
شمعدانی، عسل، حلقه‌ی نقره و قرآن کریم.


حیرت‌آور است ری‌را!
حالا هرکه از روبرو بیاید
بی‌تعارف صدایش می‌کنیم بفرما!
امروز مسافر ما هم به خانه برمی‌گردد.






دانلود 

حرفی بزن سلام نوش لیموی گس-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان

نه من سراغ شعر می روم نه شعر از من ساده سراغی گرفته است

تنها در تو به شادمانی می نگرم زیرا هرگز تا بدین پایه بیدار نبوده ام

از شب که گذشتیم حرفی بزن سلام نوش لیموی گس!

نه من سراغ شعر می روم نه شعر از من ساده سراغی گرفته است

تنها در تو به حیرت می نگرم زیراهرگز تا بدین پایه عاشق نبوده ام

پس اگر این سکوت تکوین خوانا ترین ترانه ی من است تنها مرا زمزمه کن

ای ساده ...ای صبور...






دانلود

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد-فروغ فرخزاد-دکلمه رضا پیربادیان


به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر میکردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه میآورند
به مادرم که در آینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز میانباشت - سلامی ، دوباره خواهم داد
میآیم ، میآیم ، میآیم
با گیسویم : ادامهء بوهای زیر خاک
با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار
میآیم ، میآیم ، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا ،
در آستانهء پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


دانلود با لینک مستقیم

بگو کی باران خواهد آمد؟-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان


آن روز
که نم نم بارانی هم می آمد
اشتباه ما
شمارش یکی در میان حروف دریا بود
ما برای نوشتن اسامی دوستانمان
کلمه کم آورده بودیم

نمی گویم از هرچه بودن حالای ما
آینده هم آسوده خواهد گذشت
اما لااقل یک حرفی بزن، چیزی بگو!
رازی که باد از شمال بیاید و
شنیدن از جنوب گریه ببارد.

پس این همان کمی آرامش بی جهت
کی خواهد رسید؟!

در حیرتم این جا
این بید سر به راه... چرا؟
چرا این همه خسته و خاموش
از شکستن سرشاخه های بلند

خود حرفی نمی زند!
آیا سکوت
همیشه سرآغازِ تمرین ترانه

و گفتگوی باران است!؟
پس تو که با فال سبز علف آشناتری
بگو کی باران خواهد آمد؟

 



دانلود با لینک مستقیم


حال همه‌ی ما خوب است اما تو باور نکن-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است

اما تو باور نکن!





دانلود با لینک مستقیم


خداحافظ نسیمای غمگین من!-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان

بیا به راه، بگو خلاص، برو
به خواب.
دیگر نه در کوچه می‌مانم
نه به خانه برمی‌گردم
پاک خسته‌ام از
حرفِ گریه، از خواب آدمی،
دیگر هیچ علاقه‌ای به التفاتِ این و آن ندارم
حتی
به فهمِ سکوت، به صحبت سنگ،
به بود، به نبود،

به هر چه همین حدود!
فقط
می‌خواهم کمی بخوابم،
بالای صخره‌ای از اینجا دور ...
شبِ یک دامنه از بوی
پونه و کتاب،
یک بسته سیگار

عکسی از "ری‌را"
و یک
پیاله‌ی آب.
بعد انگار که نیامده رفته باشم.

خداحافظ نسیمای غمگین من!




دانلود با لینک مستقیم





جسمی شکسته، روحی پر از خراش- مرتضی لطفی-دکلمه رضا پیربادیان


جسمی شکسته، روحی پر از خراش
عاشق نمیشوم، دلواپسم نباش
دستانی از تهی، پاهایی از ورم
فکر مرا نکن، امروز بهترم...

*****
حال مرا مپرس، چیزی مهم که نیست...
این دلشکستگی، اقرار بیکسی ست
درگیر من مشو، همدم نمیشوم
حوا مرا ببخش... آدم نمیشوم...

*****
تقصیر تو نبود، نه من نه بخت خود
تو عشق خط زدی، من خواستم نشد
درگیر عادتم سرگرم خود شدن
در مرز یک سقوط، دیگر نه تو نه من...

*****
از پشت این سکوت، از این نقاب و نقش
حال مرا بفهم، جرم مرا ببخش
امروز بهترم... حوا بیا ببین
دلتنگ من مباش، من مرده ام... همین!

*****
شکل خودم شدم... تلخ و بدون رحم
در انتهای خویش، حال مرا بفهم
شکلی شبیه خود، با چشم گریه سوز

باور نمیکنم، آئینه را هنوز...






شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

پرسید چگونه می‌سرایی ؟-فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان


با چشم و دلی ، ز مهر سرشار
پرسید
چگونه می‌سرایی ؟
در چنبر عالم زمینی
یک‌باره چه می‌شوی هوایی ؟

ناگاه ز کدام زخمه ، گردد
چنگ دلت از نوا ، نوایی ؟

جانت ز کدام جلوه یابد
این نقش و نگار کبریایی ؟

گر نیست لطیفه بهشتی
ور نیست ودیعه خدایی

با پردگیانِ عالم شعر
دیدار چگونه می‌نمایی ؟

پیغام چگونه می‌فرستی
الهام چگونه می‌ربایی ؟

گفتم که
- ندانم و ، ندانم
این نیز ، که من که‌ام ؟ کجایی ؟

وین کیست درون من ، که نالد
من نایم اگر ، کجاست نایی ؟

فریاد مرا چگونه ریزد
در قالب تنگ شش هجایی

تا در نگری جدایم از خویش
جان رقص‌کنان از این جدایی

سیمرغ خیال می‌کشد بال
مجذوب حلاوت رهایی

پوینده ، تمام هستی من
هر ذره ، به سوی روشنایی

هر صبح ، رهاتر از پرستو
این پیک دیار آشنایی

در دشت فلک به دانه‌چینی
در جوی سحر ، به سینه‌سایی

از کلبه تنگ بینوایان
تا قصر بلند پادشایی

بر بام ستاره‌ها برآیم
هر شام بدین شکسته‌پایی

تا … بشکفد این جوانه شعر
چون تاج سپیده‌دم ، طلایی

با این همه ، در دل تو ای دوست
تا نیست امید رهگشایی

ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی




دانلود با لینک مستقیم