دیر است دیگر، برو بخواب!
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
به مرگی جان می سپارم که ازآنِ من نیست.
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
دانلود بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان
من می سرایمت
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
ری را... صدا میآید امشب
از پشت کاچ که بندآب
برق سیاهِ تابشِ تصویری از خراب
در چشم میکشاند.
گویا کسیست که میخواند...
اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوشربایی من
آوازهای آدمیان را شنیدهام
در گردش شبانی سنگین
زاندوههای من
سنگینتر
وآوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.
یکشب درون قایقِ دلتنگ
خواندند آنچنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب میبینم.
ری را، ری را...
دارد هوا که بخواند
در این شب سیا
او نیست با خودش
او رفته با صدایش اما
خواندن نمیتواند.
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان
با من وعده ی دیداری بده...
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان