دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

تو کیستی که پراکنده در هوای منی-محمد سعید عرفانی منش-دکلمه رضا پیربادیان

تو کیستی که پراکنده در هوای منی
تنیده ای به وجودم ولی سوای منی

کجای زمزمه هایم،کجای حادثه ای؟
کجا بجویمت ای جان،که ناکجای منی

گره زدی به نگاهت کلاف چشم مرا
به این گره زدنت هم گره گشای منی

درین هجوم سیاهی که ماه پیدا نیست
چه باکم از بیراهه؟که روشنای منی

کسی شبیه تو درمن،مرا به دریا برد
رسیده ام به یقین:این که ناخدای منی

سوال کرده ام عمری:چرا...چرا...واینک
تویی که پاسخ صدها چرا چرای منی

ولی سوال بدون جواب مانده ی من:

تو ای غریبه که هستی که آشنای منی


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


رفتنت آغاز ویرانیست-فرامرز عرب عامری-دکلمه رضا پیربادیان

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن

گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن

آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو
راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن

دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن

عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گر نگاه خسته ما نیست حرفش را نزن

خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی
این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن

خواستم دنیا بفهمد عاشقم گفتی به من
عشق ما یک عشق پنهانیست حرفش را نزن

عالمان فتوی به تحریم نگاهت داده اند
عمر این تحریم ها آنیست حرفش را نزن

حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

پیدا بکن یک آدم آدم‌تری را -سید مهدی موسوی-دکلمه رضا پیربادیان

پیدا بکن یک آدم آدم‌تری را

و شانه‌های محکم و محکم‌تری را



آقای خوبی که دلش سنگی نباشد

معشوق‌های دوستت دارم‌تری را

من را رهاکن، هرچه ‌می‌خواهی تو داری

از دست خواهی داد چیز کمتری را

با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید

و زد رقـم آینده‌ی درهم‌تری را

تو آخر این داستان باید بخندی

پس امتحان کن عاشق بی‌غم‌تری را

من می‌روم آرام آرام از همه‌چیز

هرروز می‌بینی من مبهم‌تری را



من را ببخش، از این خداحافظ٬ خداحا ...

پیدا نکردم واژه‌ی مرهم‌تری را



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

نگاه میکنی به من-لیلا کردبچه-دکلمه رضا پیربادیان

یک روز سطری از این شعر
مثل سوت قطاری از کنار گوشَت عبور می کند
واژه ها برایت دست تکان می دهند
خاطره ها
مثل آشنایان دورت به تو نزدیک می شوند
و فکر می کنی
چرا نبض این شعر برای تو اینقدر تند می زند ؟


- نگاهم می کنی
و چشم هایت چقدر خسته اند !
انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند ..


نگاه می کنی به من
برفی که بر موهایم باریده
راه تمام آشنایی ها را بسته است
انگشتانم استخوانی تر از آن شده اند
که نوازشی را یادت بیاورند
و تمام این سال ها
آنقدر میان خطوط موازی دفترم
دست به عصا راه رفته ام
که بردن نامت کمر واژه هایم را خواهد شکست ..


نگاه می کنی به خودت
که پس از سال ها دوباره از دهان زنی بیرون آمده ای
و لرزش لب هایش را انکار می کنی
میان سطرهایش راه می روی
و پاهای بیست و چند سالگی ات را انکار می کنی ..




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری-شهراد میدری-دکلمه رضا پیربادیان

تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری

سر خود آینه را غرق تماشا ببری

مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم

گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری

چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم

به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری

به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند

چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری

بخورد توی سرم پیک سلامت بادت

آه، از دست شرابی که تو بالا ببری

زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار

بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری

کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ

هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری

آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب

بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری

لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم

که همه وعده ی امروز به فردا ببری

این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو

به درک با خودت آن را نبری یا ببری



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار-یغما گلرویی-دکلمه رضا پیربادیان

هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار
یه صبح دیگه عاشق شو، به یاد اولین دیدار
به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستم
چه احساسی از این بهتر، تو خوابم عاشقت هستم
تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم
تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم

تبت هر صبح با من بود، تب گل های داوودی
تبی که تازه می فهمم تو تنها باعثش بودی
تو خورشید رو قسم دادی، فقط با عشق روشن شه
یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

از تنم تا تنش یک وجب بود-یاسر قنبرلو-دکلمه رضا پیربادیان

از تنم تا تنش یک وجب بود
وقت چسبیدن لب به لب بود
عقل! امّا جدایی‌طلب بود
بود! اما دخالت نمی‌کرد!

عشق ِمن، لکه‌ی دامنش بود
من حواسم به پیراهنش بود
او حواسش به مرز تنش بود
بود! امّا رعایت نمی‌کرد!

آن شب از جان مستم چه می‌خواست
دست او روی دستم چه می‌خواست
وسوسه از شکستم چه می‌خواست
تف بر این ارتجاع ِصعودی!

دستش افتاد در موج مویم
پاره شد جامه از روبه‌رویم!
مانده‌ام از چه چیزی بگویم!
آه یوسف! تو دیگر که بودی

عقل می‌گوید: «این کار زشت است»
عشق می‌گوید: «این سرنوشت است!
اولین درب‌های بهشت است
آخرین دکمه‌های لباسش!»
باز کردم! رسیدم به آتش!

آتش، امّا برای سیاوَش!
خیره در سرخی ِالتماسش
غرق در آبی ِچشم‌هایش
من حواسم به او... او حواسش...
آخرین دکمه‌های لباسش...

آخرین دکمه‌های لباسش




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


قاصدک-اخوان ثالث-دکلمه رضا پیربادیان

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی

 

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

 

قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب

 

قاصدک
هان،
ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی

 

راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟

 

قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند

شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

خانم ! اجازه هست که در قصّه ای جدید-حامد ابراهیم پور-دکلمه رضا پیربادیان

خانم ! اجازه هست که در قصّه ای جدید
تصمیمتان عوض شود و عاشقم شوید ؟ !

آخر تو هیچ وقت قدیمی نمی شوی
مانند آرزوی خرید لباس عید

آخر تو . . . بگذریم ، چه تغییر می کند ؟
اوضاع ما دو تا پس ازین مدّت مدید

آنروز ـ یادم است ـ زنِ دستهای تو
بد جور مردِ دست مرا کرد نا امید

هی نبض دستهای من آنروز می نشست
هی پلک چشمهای من آنروز می پرید

یادم نرفته است که در قاب عکسِ حوض
پوشیده بود عکس تو پیراهن سپید

یادم نرفته است که لبهای قرمزت

خون چکّه  چکّه چکّه شد از چاقویم چکید !

من فکر می کنم که تو را دفن کرده ام
در گوشه ی حیاط کنار درخت بید

من فکر می کنم که شبی سبز می شود
از خون چشم های سیاهت زنی جدید !

¨
آ‌ب و گلاب ، دسته گل صورتی و سرخ
امروز هم سلام ! زن لاغر سپید !

آیا اجازه هست در این قصّه ی جدید
تصمیمتان عوض شود و عاشقم شوید ؟



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد-فریبا عباسی-دکلمه رضا پیربادیان

شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد
هرچه خوبی بکنی با دل تو بد باشد
تو به ایمان برسی اینکه کسی جز او نیست
او بر عکس تو به هرچیز مردد باشد
تو به هر در بزنی تا که به دست آوریش
و جوابش به تو یک عمر فقط رد باشد
بنشینی دو سه تا شعر بگویی که مگر
یکی از این همه شعری ،که بخواهد باشد
همه دلداده ترین فرد تو را بشناسند
او به دلسنگ ترین فرد زبانزد باشد
شده از نم نم باران دلت خیس شوی؟
دایما مشق تو آن مرد نیامد باشد؟
تو ندیدی که چه سخت است بیبینی عشقت
پیش چشمان تو با او که نباید؛باشد...
چه کنم با دل دیوانه که با این همه باز..
سعی دارد که به این عشق مقید باشد
...
بهتر این است که من هم بپذیرم آری

بپذیرم که محال است و باید باشد




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان