-
بخشی از بابا لنگ دراز-جین وبستر-خوانش رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:34
بعضی آدم ها را نمیشود داشت فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها... اصلا به آخرش فکر نمی کنی آنها برای اینند که دوستشان بداری! آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت...
-
چه دشوار است سر بر شانه ی ِ دیوار بگذارم-شهراد میدری-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:32
چه دشوار است سر بر شانه ی ِ دیوار بگذارم بلرزد دستم از گریه، به لب سیگار بگذارم به درد آید دلم از بی تو بودن های ِ این دنیا دو پلکم را بهم با اشک، بالاجبار بگذارم بهار از راه برگردد خوشآمدگو شوم با شوق به روی ِ صندلی پیراهن ِ گلدار بگذارم تو مهمانم شوی و من پذیرایی کنم از تو بریزم چای و قلیان ِ دو سیبی بار بگذارم کنار...
-
می آیی و من می روم ای مرد دیگر-نصرت رحمانی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:30
می آیی و من می روم ای مرد دیگر چون تیرگی از بیخ گوش صبحگاهی می آیی و من می روم ، زیباست ، زیباست باران نرمی بر غبار کوره راهی دشت بلاخیز غریب تفته ای بود هر تپه ای چون طاولی چرکین بر آن دشت ما سوختیم و خیمه برکندیم و رفتیم اینک ، تو می آیی برای سیر و گلگشت حلاج ها ، بر دار ، رقصیدند و رفتند شیطان حدایی کرد در این خاک...
-
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:28
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش هر که از یار تحمل نکند یار مگویش وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش چون دل از دست به درشد مثل کره توسن نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق...
-
تسکینم می دهی-شمس لنگرودی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:26
بوسه های تو تسکینم می دهد خوابی شیرین که در انتظار تعبیرش نبودی، بارانی که دانه ، دانه تمیز می شود و روی گونه ی من می نشیند ، کاسه ای از صدف که فرشتگان پاک کرده اند تا از لبخندت پر شود اینجایی تو در آتش دستهای من و تشنه و بی امان می باری و می باری و تسکینم می دهی دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
دیگر این پنجره بگشای که من-هوشنگ ابتهاج-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 7 مهرماه سال 1397 10:17
دیگر این پنجره بگشای که من به ستوه آمدم از این شب تنگ. دیرگاهیست که در خانهی همسایهی من خوانده خروس. وین شبِ تلخِ عبوس میفشارد به دلم پای درنگ. دیرگاهیست که من در دلِ این شامِ سیاه، پشت این پنجره، بیدار و خموش ماندهام چشم به راه. همه چشم و همه گوش: مست آن بانگ دلآویز که میآید نرم محو آن اختر شبتاب که میسوزد...
-
ای عطرِ نیستی!-عبدالحمید ضیایی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 7 مهرماه سال 1397 10:14
ای عطرِ نیستی! ز کِه گیرم سُراغِ تو؟ با من، ببین چهها که نکرد اشتیاقِ تو! بادی وزید و یادِ تو را شرحه شرحه کرد سیپاره کرد کوهِ دلم را فراقِ تو این برف، ردّ پایِ پلنگانِ گُمشدهست حرفی بزن! کجایِ جهان شد محاقِ تو؟ باقیست او و اَشهدُ اَن لا الهَ... آه! این باد را چه غم، که بمیرد چراغِ تو؟ ما کیستیم؟ ای شبِ توفانیِ...
-
نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم-کاظم بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 7 مهرماه سال 1397 10:11
نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم سایهات نیز بیفتد به تنم میمیرم بین جان من و پیراهن من فرقی نیست هر یکی را که برایت بکنم میمیرم برق چشمان تو از دور مرا میگیرد من اگر دست به زلفت بزنم میمیرم بازی ماهی و گربه است نظربازی ما مثل یک تُنگ شبی میشکنم میمیرم روح ِ برخاسته از من، ته این کوچه بایست بیش از این دور شوی از...
-
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1397 16:06
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت یاد تو میرفت و ما عاشق و بیدل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت مشعلهای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت صبرش نبود...
-
نیایش کیخسرو-فردوسی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1397 16:04
بپوشید پس جامة نو سپید نیایش کنان رفت دل پر امید بیامد خرامان به جای نماز همی گفت با داور پاک راز همی گفت کای برتر از جان پاک برآرنده ی آتش از تیره خاک مرا بین و چندی خرد ده مرا هم اندیشة نیک و بد ده مرا ترا تا بباشم نیایش کنم بدین نیکوی ها فزایش کنم بیامرز، رفته گناه مرا ز کژی بکش دستگاه مرا بگردان ز جانم بَد روزگار...
-
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی-فروغ فرخزاد-دکلمه پیربادیان
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1397 16:01
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی سنگی و ناشنیده فراموش میکنی رگبار نوبهاری و خواب دریچه را از ضربههای وسوسه مغشوش میکنی دست مرا که ساقهٔ سبز نوازش است با برگهای مرده همآغوش میکنی گمراهتر ز روح شرابی و دیده را در شعله مینشانی و مدهوش میکنی ای ماهی طلایی مرداب خون من خوش باد مستیات که مرا نوش میکنی تو درهٔ بنفش...
-
جز همین دربدر دشت و صحاری بودن-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1397 15:58
جز همین دربدر دشت و صحاری بودن ما به جایی نرسیدیم، زِ جاری بودن چالشت چیست که تقدیر تو هم، زین دو یکی است از کبوتر شدن و بازِ شکاری بودن دوستخواهی است به تعبیر تو، یا خودخواهی در قفس، عاشقِ آوازِ قناری بودن؟ چه نشانی است به جز داغ خیانت به جبین این یهودا صفتان را، زحواری بودن *** مرهمی، زندگیام، زخمی اگر، مرگام باش...
-
بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1397 15:55
بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بیتو شب از فراق تو مینالم ای پریرخسار چو روز گردد گویی در آتشم بیتو دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا همیشه زهر فراقت همی چِشَم بیتو اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا دو پایم از دو جهان نیز درکشم بیتو پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار جواب دادی و گفتی که...
-
خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1397 18:51
خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات آن زمانی که درآییم به بستان من و تو اختران فلک آیند به نظاره ما مه خود را بنماییم بدیشان من و تو من و تو بیمن و تو جمع شویم از سر ذوق خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند در مقامی...
-
اگر عشق-پابلو نرودا-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1397 18:32
اگر عشق تنها اگر عشق، طعم خود را دوباره در من منتشر کند بی بهاری که تو باشی حتی لحظه ای ادامه نخواهم داد منی که تا دست هایم را به اندوه فروختم. آه عشق من! اکنون مرا با بوسه هایت ترک کن و با گیسوانت تمامی درها را ببند برای دستانت گلی و برای احساس عاشقانه ات گندمی خواهم چید تنها، فراموشم مکن اگر شبی گریان از خواب...
-
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..-علیرضا بدیع -دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1397 18:29
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی.. اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی! آه از نفس پاک تو و صبح نشابور از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی.. پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار فیروزه و الماس به آفاق بپاشی! ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار! هشدار! که آرامش ما را نخراشی.. هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم! اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه...
-
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم-افشین یداللهی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1397 18:26
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم یک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم شبزنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم زنگارها را...
-
عشق من طرح چلیپایی است-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1397 18:23
عشق من طرح چلیپایی است، تصویرش کنید سرنوشت من معمایی است، تفسیرش کنید خواب آوار و دوار و دار، یکجا دیدهام عمر من آشفته رویایی است، تعبیرش کنید در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسهیی جوهری سازید و آن گه، نام تقدیرش کنید دل که با صد رشتهی جادو نمیگیرد قرار تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید عمر من در شب نشست و عشق من...
-
اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام-رهی معیری -دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 29 خردادماه سال 1397 15:44
اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام چون خاک در هوای تو از پا فتادهام چون اشک در قفای تو با سر دویدهام من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیدهام از جام عافیت می نابی نخوردهام وز شاخ آرزو گل عیشی...
-
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را-فروغی بسطامی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1397 12:24
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکردهای که شوم طالب حضور پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینهساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینهٔ چشم من ببین تا با خبر زعالم بالا کنم...
-
باد-اخوان ثالث-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1397 12:22
خشمگین و مست و دیوانه ست خاک را چون خیمه ای تاریک و لرزان بر می افرازد باز ویران می کند زود آنچه می سازد همچو جادویی توانا ، هر چه خواهد می تواند باد پیل ناپیدای وحشی باز آزاد است مست و دیوانه بر زمین و بر زمان تازد کوبد و آشوبد و بر خاک اندازد چه تناورهای باراو مند و چه بی برگان عاطل را که تکانی داد و از بن کند خانه...
-
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1397 20:13
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما فرمای خدمتی که برآید ز دست ما برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما جرمی نکردهام که عقوبت کند ولیک مردم به شرع مینکشد ترک مست ما شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد باشد که توبهای بکند بت پرست...
-
خسته ام ری را!-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1397 20:33
خسته ام ری را! می آیی همسفرم شوی؟؟ گفت و گوی میان راه بهتر از تماشای باران است توی راه از پوزش پروانه سخن میگوییم توی راه خواب هامان را برای بابونه های دره ای دور تعریف میکنیم باران هم که بیاید هی خیس از خنده های دور از آدمی می خندیم بعد هم به راهی میرویم که سهم ترانه و تبسم است هیچ مشکلی پیش نمی آید کاری به کار ما...
-
آمدی درخواب من-شهراد میدری-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1397 20:31
ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺭ خاب ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﺍﯼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻓﻬﺎ ﻫﻢ، ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ! ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺷﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰ! ﯾﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﻗﺮﺍﺭﯼ داشتی ﺑﻨﺪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ پلنگ ﺧﻮﺵ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﯼ ﻋﺠﺐ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻥ! ﺑﻌﺪ ﻋﻤﺮﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺳﻼﻡ ﻟﺐ...
-
از زمزمه دلتنگیم-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1397 20:28
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی زاریم نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزم؟ هنگامه ی حیرانی است خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما" کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم دردا که هدر...
-
پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1397 20:23
پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما آن هزاران یوسف شیرین شیرین کار ما در نوای عشق آن صد نوبهار سرمدی صد هزاران بلبلان اندر گل و گلزار ما دل چو زناری ز عشق آن مسیح عهد بست لاجرم غیرت برد ایمان بر این زنار ما آفتابی نی ز شرق و نی ز غرب از جان بتافت ذره وار آمد به رقص از وی در و دیوار ما چون مثال ذرهایم اندر پی آن آفتاب رقص...
-
ما ز یاران چشم یاری داشتیم-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1397 11:20
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم گفت و گو آیین درویشی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم گلبن حسنت نه خود شد دلفروز ما دم همت بر او بگماشتیم نکتهها رفت و شکایت کس نکرد جانب حرمت فرونگذاشتیم گفت...
-
روشنگری چیست - امانوئل کانت-خوانش رضا پیربادیان
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1397 11:16
روشنگری، خروج آدمیست از نابالغی به تقصیر خویش. و ”نابالغی“، ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری. این نابالغی ”به تقصیر خویشتن“ است، وقتی که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کار گرفتن آن باشد بدون هدایت دیگری. «دلیر باش در به کار گرفتن فهم خویش!» این است، شعار روشنگری. تنآسایی و...
-
با توام ای ماه پاره -سیمین بهبهانی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1397 11:55
با توام ای ماه پاره ،چشم و ابرویت کجاست ؟ باد میآید به سویت، رقص گیسویت ، کجاست؟ آن تبسّمهای شیرین، آن نگاه آتشین آن همه نازک خیالیهای ابرویت ،کجاست؟ بعد از این ، در زیر بالم ، لانه دارد آسمان راستی ای آسمان ، خیل پرستویت کجاست؟ ناگهان در کوچههای دل ،کسی فریاد زد وعدهگاه دوستی ، انفاس شببویت ،کجاست؟ زخم دارم ،...
-
دل داده ام بر باد -قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1397 11:53
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی ، از دودمان باد آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را ،...