دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

چیست در زمزمه مبهم آب -فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان

همه میپرسند
چیست در زمزمه مبهم آب
چیست در همهمه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر سپید
رو...ی این آبی آرام بلند
...که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن می نگری
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
من به این جمله نمی اندیشم
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
نبض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم
می بینم
من به این جمله نمی اندیشم

به تو می اندیشم







شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش-امیلی دیکنسون-دکلمه رضا پیربادیان

مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
این وزن آواز من است :
اگر مرا بسیار دوست بداری
شاید حس تو صادقانه نباشد
کمتر دوستم بدار
تا عشقت ناگهان به پایان نرسد !
من به کم هم قانعم
  اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد ، من راضی ام
دوستی پایدارتر ، از هرچیزی بالاتر است .

مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !





شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

بیا تقسیم کن این فرصت ِ دیدار را با من- شهراد میدری -دکلمه رضا پیربادیان


بیا تقسیم کن این فرصت ِ دیدار را با من
 بغل کن زیر ِ باران عطر ِ گندمزار را با من
 خدا فندک که زد با آذرخشش، پک بزن سنگین
 اگر شد دود کن یک نخ دو نخ سیگار را با من

 اجاق از آتش ِ دل کرده ام برپا برای ِ چای
 تماشا کن بخار ِ قوری ِ گلدار را با من
 بخند و خانه را نقاشی از رنگ ِ لبانت کن
 پر از رزهای ِ قرمز کن در و دیوار را با من

 از آن صندوق ِ شاه عباسی ات آیینه را بردار
 بخان ابروی ِ عشق الدوله ی ِ قاجار را با من
 سلامت باد ِ عمر ِ رفته لبهامان به روی ِ هم
 بنوش این پیک ِ از مستانگی سرشار را با من

 شلال ِ گیسوان ِ باد امضا کرده را وا کن
 شبانه در میان بگذار این طومار را با من
 اگرچه عادتت نامهربانی بوده از اول
 بیا و مهربانی کن همین یک بار را با من

 خداحافظ نگو که بی تو خیلی زود می میرم

 نرو از پیش ِ من هرگز، نکن این کار را با من





شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


من دختر شیرین سخن دوره ی قاجار-زهرا اقبالی-رضا پیربادیان

من دختر شیرین سخن دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین دل آزار
من اهل دل و چای هل و لعل نگارم
تو اهل شب و شعر سپید و لب سیگار
من فلسفه ی عشقم و اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه و ادگار
من پنجره ای رو به غزل... خواجه ی شیراز
تو سخت ، پر از خشتی و مانند به دیوار
با این همه عاشق شده ام دست خودم نیست

من دختر شیرین سخن دوره ی قاجار






شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد-حزین لاهیجی-دکلمه رضا پیربادیان


ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد

پرشور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد






شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


دانلود دکلمه

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

در نــظـــربـازی مــا بــیــخـــبـران حـیـرانـنـد

من چُنـیـنـم که نـمـودم،دگـر ایـشان دانـنـد

عاقـلان نـقـطـه ی پـرگـار وجـودنـد ، ولـــی

عشـق دانـد که در ایـن دایـره سـرگـردانـنـد

جـلوه گاه رخ او دیـده ی من تـنـها نـیـسـت

مـاه و خـورشیـد همیـن آیـنـه می گردانـنـد

عهـد ما با لـب شیـریـن دهنان بـست خـدا

مـا هـمـه بـنـده و ایـن قـوم خـداونــدانــنــد

مـفـلسـانـیـم و هـوای می و مطـرب داریـم

آه اگـر خرقـه ی پـشمین به گـرو نستـانـنـد

وصل خورشید به شب پـرّه ی اعمی نرسد

کـه در آن آیـنــه صـاحـب نـظــران حـیـرانـنـد

لاف عـشـق و گلـه از یـار ! زهـی لاف دروغ

عـشـقـبـازان چـنـیـن مـستـحـق هـجـرانـنـد

مـگـرم چـشـم سـیـاه تـو بـیـامـوزد کــــــــار

ورنه مستوری و مستی همه کس نتـوانـنـد

گـر بـه نـزهـتـگـه ارواح بـــــــرد بـوی تــو بـاد

عقل و جان گوهر هستی به نـثار افشانـنـد

زاهـد ار رنــدی حـافـظ نـکنـد فهم چه شد ؟

دیــو بـگـریـزد از آن قــوم کـه قـرآن خـوانـنـد

گـر شـونـد آگـه از انـدیـشه ی مـا مغبچگان

بعد از این خرقه ی صوفی به گرو نستانـنـد





دانلود

چرا برای دلم یک غزل نمی خوانی-شاعر ناشناس-دکلمه رضا پیربادیان


دلم گرفته برایت... مگر نمی دانی !
چرا برای‌ دلم یک غزل نمی‌خوانی؟

غزل بخوان که بمیرد میان سینه من
غم سکوت خیابان ، غمی‌ که می‌دانی‌

و بغض پنجره بشکن، ببین چه کرده غمت
به این دو وادی‌ وحشت، دو چشم بارانی‌

بیا غزل به فدایت! درانتظار توام
بیا صفای‌ تبستان! تب زمستانی‌!

ببر مرا به نگاهی، ببر مرا گم کن
نشان نمانده برایم... خودت که می‌دانی‌

بیا که پر زند از دل به موج چشمانت
کلاغ شب زده یعنی‌ غم پریشانی‌

و باورت بکند بار دیگر این دل من
دل شکسته‌ی‌ ساده....مگر نمی دانی ؟!






دانلود

زان نامه ای که دادی و زان شکوه های تلخ-فروغ فرخزاد-دکلمه رضا پیربادیان

ز آن نامه ای که دادی و زان شکوه های تلخ
تا نیمه شب بیاد تو چشمم نخفته است
ای مایه امید من ای تکیه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است
شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بگذار تا ترانه من رازگو شود
بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم
تا بر گذشته مینگرم عشق خویش را
چون آفتاب گمشده می آورم به یاد
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است
این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو بسختی رمیده است
این شعر ها که روح ترا رنج داده است
فریادهای یک دل محنت کشیده است
گفتم قفس ولی چه بگویم که پیش از این
آگاهی از دو رویی مردم مرا نبود
دردا که این جهان فریبای نقشباز
با جلوه و جلای خود آخر مرا ربود
اکنون منم که خسته ز دام فریب و مکر
بار دگر به کنج قفس رو نموده ام
بگشای در که در همه دوران عمر خویش
جز پشت میله های قفس خوش نبوده ام
پای مرا دوباره به زنجیرها ببند
تا فتنه و فریب ز جایم نیفکند
تا دست آهنین هوسهای رنگ رنگ

بندی دگر دوباره بپایم نیفکند





دانلود


تو فقط بداهه بخند-امیر ساقریچی-دکلمه رضا پیربادیان


تنها خاستگاه نفس های پراکنده ام
درد دوست داشتن توست
تو فقط بداهه بخند
من هر چه بیشتر درد بکشم
طولانی تر عمر میکنم
نگاه کن
امشب تنها برای تو زیبا شده ام

رویاهایم قافیه ندارند

اما با نوازش

قصیده ای میسازم

که از هر جای تنت

سراغ دست هایم را بگیری

راه را نشانت بدهند


همه ی عمر یکطرف

این چند دقیقه خلوت عاشقانه

با تو یکطرف

تنها به همین دم

که از عطر اعتماد آکنده است

فکر کن

من با دستهایم

همه ی راه های رفته را

باز میگردم






دانلود

نمی دانم تقصیر توست یا بی خیالی ستاره ها-علی حمیــدی-دکلمه رضا پیربادیان


نمی دانم تقصیر توست
یا بی خیالی ستاره ها
که ایــــــن قــــــــدر
از قطارهای بی بازگشت جا مانده ام!؟
آخر نمی دانی چند سال است
_درست بعد از آخرین پروانه ای که بر لبهایت رویید_
تمام ایستگاه های متروکه ی دنیا
در سرم بی رحمانه شیپور می زنند
می زنند
می زنند
هی شیپور می زنند
شاید هم یادت رفته باشد
چند آغوش
و چقدر بوسه
بدهکار شعرهای من هستی
اصلا هم که ندانی بعد از تو
چند هزار سال با سیگارهایم قدم زده ام
و چند سال نوری
بی تو هر شب
هر شب
هر شب
مرده ام
و صبح با شعرهایی نیمه تمام
سر از گیسوان تو در آورده ام
ولی این را بدان این آخرین باری ست
که می خواهم برایت بمیرم
**
بله !
چای بعد از ظهرت را که خوردی
کمی که با یاسهای باغچه قدم زدی
روبروی محو ترین خاطره ات بایست
آنگاه زمان روی آخرین پک سیگارم معلق خواهد ماند
***
راستی گیسو شلال!
فردا صبح که از خواب برخاستی
همان پیراهن بنفش گلدار که...
اصلا بی خیال
یادم نبود من چند سال است
که بی تو
مرده ام.

دانلود